نقد مستند انقلاب جنسی | غرب؛ الگو یا عبرت
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، تربیت جنسی یکی از مسائلی است که خلاء اجرای آن از نگاه اسلامی و قرآنی سبب شد تا غربیها با الگوی جایگزین خود بخواهند مسیر را به سوی آن چیزی که خود بدان باور دارند، بکشانند.
امروز ما در کجای این مسیر قرار داریم و غرب تا کجای داستان را پیموده است؟ راهی که ما میرویم، آنها رفتهاند و آیا شایسته نیست قبل از اینکه از هرچه بگذرید، از سند 2030 نگذرید، کمی پیرامون آن اندیشه کنید؟ این مهمترین سوالی است که هر نظریهپرداز و اهل اندیشهای باید نسبت به مسائل پیش آمده در اطراف خویش پاسخ دهد. در بحث آموزش جنسی در چه حالی قرار داریم و فردای فرزندان ما به چه سرنوشتی دچار خواهد شد؟
بخش اول مستند انقلاب جنسی به کارگردانی حسین شمقدری سال 1396 به مدت 38 دقیقه منتشر شد. این مستند تلاش دارد تا راه فراری نشان دهد برای آن چیزی که ادعا میکند، در آینده روی خواهد داد و برای این کار اروپا را به عنوان نقطه مقابل فرهنگ کشور ما نشان داده است.
غرب، الگوی ما یا درس عبرت ما
کارگردان دوربین خود را برداشته و به مدارس، خوابگاهها و مکانهای عمومی برده است و درباره شیوه استفاده از ابزارهای جنسی در غرب سخن میگوید. همچنین از ذهنیت مردم ایران و غرب درباره مسائل جنسی یک مقایسه استقرایی آن هم از نوع ناقص دارد. به عنوان مثال به خوابگاه دانش آموزی میرود و در کتابخانه کوچک لابی مدرسه کتابهایی درباره آموزش جنسی را به مخاطبان نشان میدهد و تلویحا اشاره دارد که جای این کتابها در مدارس ما خالی است.
مستند دارای چند لایه است ولی عجله کارگردان برای رسیدن به هدف از طرفی و ایجاد کشش برای درآمدن مستند از طرف دیگر سبب شده است تا اشتباهات مفهومی و دوگانگی در رساندن مفهوم فیلم به مخاطب القا شود. ترویج سند 2030 اصلا مقصود کارگردان نیست ولی به خاطر آن عجله باعث میشود تا در بعضی سکانسها مخاطب درگیر این اشتباه بشود.
یک مغالطه برای رسیدن به جواب اشتباه
کارگردان فضایی را ایجاد میکند و در آن فضا از مردم سوالاتی میپرسد تا جوابی را که میخواهد، دریافت کند. به عنوان مثال دو تصویر را نشان میدهد و سوال میکند که برای یک مهمانی رمانتیک دوست دارید با کدام یک باشید. تصویر اول خانم و تصویر دوم آقاست.
تصویر پخش شده و شیوه طرح سوال حتی سبب میشود که در ایران عمده افراد جنس مخالف خود را انتخاب کنند. البته یکی از افراد در پاسخ به این نوع پرسش میگوید که بر اساس فرهنگ ما آن چیزی که شما از فضای رمانتیک سعی دارید القا کنید و من احساس میکنم، یک آقا است.
البته این سوال را در اروپا میکند و مخاطبین معمولا همجنس خود را انتخاب میکنند و باعث میشود تا با این کار سوالی را در ذهن مخاطب ایجاد کند که مردم ایران جنسیت زده هستند. ولی همین نکته یکی از مغالطات مستند است. بازتعریف مهمانی رمانتیک در ایران و غرب چیست؟ نکتهای که کارگردان به آن پاسخ نمیدهد
پخش بعضی صحنهها بیشتر به اشاعه فحشا شبیه است تا اینکه بخواهد درباره موضوعی صحبت کند. حضور در رژه غرور همجنسبازان تلاشی است که در بخش دوم مستند کارگردان سعی دارد برای نشان دادن انتهای آزادی جنسی به مخاطبان بیان کند و ثابت نماید که روابط آزاد نتیجهای جز بی بندوباری و اشتباه در انتخاب رویکرد برای زندگی خواهد شد.
تلاش کارگردان برای رسیدن به پاسخ ستودنی است
چهار نکته مهم درباره این مستند وجود دارد که نباید از کنار آن به سادگی گذشت:
اول: بحث پیرامون بحران جنسی پیش روی کشور ما یکی از مسائل قابل تحسین این مستند است. نباید فراموش کنیم که کارگردان سعی دارد تا برای حل بحرانی که امروز درگیر آن هستیم و فردا قطعا علنیتر خواهد شد، چارهای بیاندیشیم و قطعا کسانی که با نسلهای جدید ارتباط دارند و به هر بهانهای به دنبال پاسخگویی به سوالات این نسل هستند، با این مشکلات و مسائل سخت درگیر هستند و واقعا نمیدانند که چه کنند.
دوم: نباید یادمان برود که جهان به سه قسمت تقسیم میشود. غرب با رویکرد خردگرایانه و عقل حسابگر از ابتدا بر معیار فیلسوفان زندگی کرده است. از سقراط تا هابرماس و از طرف دیگر اندیشه حاکمان نیز خواه ناخواه درگیر با اندیشه ایدئولوژیکی فیلسوفان بوده است.
منطقه غرب آسیا و بینالنهرین جایی است که پیامبران و میراث نبوت در آنجا جاری بود و از ابتدا نگاه وحی الهی در فضای اجتماعی بسیار بیشتر از مناطق دیگر بوده است. یکی از اشتباهاتی که شاید کارگردان در مسیر تولید برنامه خویش انجام داده است، مقایسه این دو منطقه با همدیگر است.
جنگ نرم؛ چیزی که نمیخواهند ببینند
سوم: در مسیر اثر اشارهای به هجمه نرم دشمن علیه ما نمیشود. مستندساز بدون توجه به اتفاقاتی که امروز در کشور روی داده است و اینترنت ناپاک موجود در کشور به معضلات اجتماعی میپردازد و نگاهی ریشهای به این مقوله ندارد.
یعنی غرب سعی میکند که خانوادهها را به وسیله تکنولوژی و فناوری سامان دهد. هم اکنون، خانوادهها در آمریکا و اروپای غربی قسمت مهمی از درآمد خود را صرف زیرساختها و وسایلی چون تلفن، رادیو، تلویزیون، ماهواره، اینترنت و غیره میکنند؛ به امید اینکه اعضای خانواده به هم نزدیک بوده و در تماس باشند. همین اتفاق در ایران نیز رخ داده است و متاسفانه بسیاری از جوانان ما درگیر اینستاگرام شدهاند و آسیبهای ذهنی آن چیزهایی است که بخشی از آن امروز و بخش دیگر بعدها به سراغ ما خواهد آمد.
چهارم: بخش محدودی از دختران ایرانی که به خاطر تصور اشتباه از فضای اجتماعی ایران امروز در حال پیمودن راه غرب در مسیر آزادی جنسی هستند. همان چیزی که بعضی مردها از آزادی تصور میکنند، یعنی مردها آزادی رسیدن به زن را میخواهند و نه آزادی زن! نتیجه این اتفاق نیز فشار روانی کاذب در ذهن نسلهای متعدد است.
دختران سرزمین ما با حجاب خود مرزهای بسیاری از علوم را درنوردیدهاند، در ورزش پیشرفتهای بسیاری کردهاند و دیدن حجاب به عنوان محدودیت، همان بازی جریان لیبرال در کشور است. حجاب نه به عنوان نماد ناتوانی بلکه به عنوان نشانهای عزت زنان سرزمینمان میتواند راهگشای بسیاری از آسیبها باشد. جریان به اشتباه رفتهای از دختران ما که امروز مادر بودن را کمتر باور دارند. /۹۱۸/ی۷۰۲/س
مهدی کمالی